دلم تنگ شده
دلتنگم
دلگیرم
دلم خیلی گرفته از این روزهای تنهایی و بی کسی از این روزهایی که همه هستن ولی هیچ کس نیست خدایا فقط بسه دیگه خسته شدم از این روزها بسه خدا
میشه من برگمو بدم!!!


از اون شبهای رنگی دو چشمات
بزن پلی به شب سیاهه چشمام
بگیر خورشید و از توی نگاهت
بذارش توی یخ بسته ی دستام
ببین بی تو چه دلگیرم و دلتنگ
چه خسته م و چه وامونده و تنها
نمی بینم تو این سیاهی شب
یه جاده رو به دروازه ی فردا
یه قصه ام، قصه ای که ناتمومم
نذار که من بی تو ناتموم بمونم
من و از روی خاکی خسته بردار
ببر تا اوج ابرا برسونم
بی تو راهیه سرزمین دورم
اسیر جاده های بی عبورم
به دنبال توأم دنبال نورم
بزن ستاره ای بر شب کورم
میشه معجزه باشه دیدن تو
میاد روزی که من ببینمت باز.....
یه دریا اشک برای ریختن دارم...
یه دل گرفته...
یه زندگی پر از خالی...
من سرشار از تنهایی ام!

تو مثل همیشه...
حتی بدون یک نیم نگاه
از کنارم بی تفاوت رد شدی...!
نمی دانم!
شاید عادت کرده ای
به همیشه بودنم .....


خدایا
این دلتنگی های ما را هیچ بارانی آرام نمیکند
فکری کن
اشک ما طعنه میزند به باران رحمتت . . .
.
دلم از نبودنت پر است ،
آنقدر که اضافه اش از چشمانم میچکد !
آنچه از من مي خواهي
لالائي است
آنچه از تو مي خواهم
فرياد است
آب من و تو هيچ به يک جو نمي رود
رهایم کرد و رهایش نشدم،
دلتنگش شدم اگرچه تنگ دل بود،
چه کنم مثل آدمی زاد نیستم!