صدا قت

تا حرف از صداقت شد

صدا

قط

...شد!

سخت است....

من درد میکشم
تو اما چشم هایت را ببند!
سخت است بدانم میبینی و بیخیالی . . .

تنهایی....

نقـش یـــک درخــت خشک را
در زنـدگی بازی میکـنم
نمیـدانم که بایـد چشم انتظار بهار باشم
یا هیزم شکن پـیــر…

عشق......

عشق فراموش کردن نیست ،بخشیدن است
گوش کردن نیست ، درک کردن است
دیدن نیست ، احساس کردن است
جا زدن و کنار کشیدن نیست صبر کردن و ادامه دادن است
حتی تنها . . .

برمیگردی....

صدایت نمیکـــــنم که برگـــــردی
مهــــــم باشم
خودت برمیگردی . . .

دوری از تو...

طب مدرن
طب سنتی
طب سوزنی
همه را امتحان کرده
ام
درد بی درمان است درد دوریت !

این "من"

از فکر من بگذر خیالت تخت باشد
من می تواند بی تو هم خوشبخت باشد
این من که با هر ضربه ای از پا در آمد
تصمیم دارد بعد از این سرسخت باشد
تصمیم دارد با خودش ،با کم بسازد
تصمیم دارد هم بسوزد ، هم بسازد

چقدر سخت است

چقدر سخت است منتظر کسی باشی که هیچ وقت فکر آمدن نیست!




دل شکسته...

گاهی که دلم به اندازه تمام غروب ها می گیرد

چشم هایم را فراموش می کنم

اما دریغ که گریه دستانم نیز مرا به تو نمی رساند

من از تراکم سیاه ابرها می ترسم و هیچ کس

مهربانتر از گنجشکهای کوچک کوچه های کودکی ام نیست

و کسی دلهره های بزرگ قلب کوچکم را نمی شناسد

و یا کابوسهای شبانه ام را نمی داند

با این همه ، نازنین ، این تمام واقعه نیست

از دل هر کوه کوره راهی می گذرد

و هر اقیانوس به ساحلی می رسد

و شبی نیست که طلوع سپیده ای در پایانش نباشد

از چهل فصل دست کم یکی که بهار است

نامهربون...

از دیگران بریدم تا مهربان بمانی
نامهربان تو رفتی با دیگران بمانی ؟

شبانه هایم برای تو !

شبانه هایم برای تو !
عشق هم خاطره ی مُرده ای باشد برای وقت های کسالت . . .